از هزاران هزار

وبلاگی فقط برای شهدا

از هزاران هزار

وبلاگی فقط برای شهدا

وصتنامه شهید جهان آرا

http://www.ibna.ir/images/docs/000022/n00022670-b.jpg

محمد علی در سال 1354 دیپلمش را گرفت. نتیجه شرکت در کنکور ، سفر به تبریز و ادامه تحصیل در مدرسه‌ ی عالی بازرگانی بود. در سال 1355 محمد به عضویت گروه «منصورون» که یک گروه مذهبی معتقد به مبارزه مسلحانه بود پیوست و زندگی مخفیانه و تعقیب و گریز با ماموران رژیم پهلوی را آغاز نمود.


بعد از پیروزی انقلاب اسلامی محمد پس از دو سال و نیم زندگی مخفی به خرمشهر بازگشت و به همراه همرزمانش تشکیلاتی به راه انداختند به نام کانون فرهنگی نظامی انقلابیون خرمشهر. سپاه خرمشهر و جهاد سازندگی این شهر را جهان آرا به راه انداخت و فرماندهی سپاه هم بر عهده خودش قرار گرفت. مقاومت 35 روزه خرمشهر در برابر چندین تیپ و لشکر عراقی ، آن هم بدون کوچک ترین پشتیبانی دولت مرکزی ، نام سید محمدعلی جهان آرا را بر ای همیشه در تاریخ ایران جاودانه نمود. جهان آرا که پس از سقوط بنی صدر به فرماندهی سپاه منطقه 7 کشوری منصوب شده بود، مجال نیافت تا آزادی شهر خود را ببیند اما همرزمان و فرزندان معنوی او ، در سپاه خرمشهر ، نه ماه پس از شهادتش ،با نام و یاد او از دروازه های شهر گذشتند.

آن چه می خوانید تنها وصیت نامه به جامانده از این سردار شهید است:

از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم. خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...

و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟

ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.

ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود. ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.

وصیات نامه شهید برونسی

http://www.shohada.org/photo%5CBN%5C05700%5CBN005639.jpg


رازی‌ از وصیت‌نامه‌ ... شما ای‌ زن‌، چون‌ زینب‌ کبری‌ (سلام‌الله علیها) فرزندانم‌ را هم‌ پدری‌کن‌ و هم‌ مادری‌، مادری‌ که‌ اسلام‌ می‌گوید. برای‌ چندمین‌ بار باز هم‌می‌گویم‌؛ هر کس‌ آمد و گفت‌: فرزند بی‌ بابا نمی‌خواهم‌ باید توی‌ دهنش‌بزنید. همسر عزیزم‌ شما هفت‌ فرزند دارید، باید آنها را آنچنان‌ با اسلام‌ آشناکنید که‌ روز قیامت‌ هم‌ به‌ درد خودت‌ بخورند و هم‌ به‌ درد من‌، در راه‌ امام‌خمینی‌ که‌ همان‌ راه‌ قرآن‌ و راه‌ امام‌ حسین‌ است‌ بروند تا سر حدشهادت‌. از همه‌ شما می‌خواهم‌ که‌ هر موقع‌ پسرانم‌ را داماد کردید، یک‌دختر مؤمن‌ بگیرید، فاطمه‌ و زهرا را هم‌ یک‌ شوهر مؤمن‌ برایشان‌ انتخاب‌کنید، برای‌ داماد و عروس‌ کردن‌ فرزندانم‌ پی‌ مال‌ دنیا نروید، فقط‌ ببینید که‌ ازهمه‌ بهتر خدا را می‌شناسد، ملاک‌ خدا باشد. در هر کار اگر انسان‌ خدا را درنظر بگیرد انحراف‌ ایجاد نمی‌شود. همسر عزیزم‌! اگر شما این‌ حرف‌هایی‌ که‌ من‌ در وصیت‌ نامه‌ نوشتم‌، عمل‌ کردید، من‌اگر در راه‌ خدا شهید شدم‌، شما را تا به‌ بهشت‌ نبرم‌! خودم‌ نمی‌روم‌. ازهمه‌ی‌ شما می‌خواهم‌ که‌ مرا حلال‌ کنید و از پدر و مادر مهربانم‌ هم‌می‌خواهم‌، که‌ مرا حلال‌ کنند.