از هزاران هزار

وبلاگی فقط برای شهدا

از هزاران هزار

وبلاگی فقط برای شهدا

زندگینامه شهید عباس دوران

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/5/53/Abasedowran.jpg/220px-Abasedowran.jpg


محله سر دزک شیراز بیستم مهر ماه ۱۳۲۹ را هنوز به یاد دارم آن روز قهرمان قصه ی ما عباس دوران بدنیا امد و شادی و شور خانه کوچک و با صفای آنان ار پر کرد بعد ها نسیم دل انگیز ایمان دست کودکی و نوجوانی او را گرفت و راهی مسجد و مدرسه کرد

دبستان صدرا مسجد بغدادی و مدرسه سلطانی قدیم هنوز چشمبه راه عباس بودند که برگردد و چون همیشه خورشید وار صحن و سرای دلشان را روشن کند اما او می خواست افسر شود او می خواست با استعداد خدادادی و ایمان سرپارش آرش کمان گیر سرزمن کهن و افسانه ای ایران باشد او سپس دوره ی خلبانی را رد آمریکا و با رتبه ممتاز می گذراند و به پیشنهادهای وسوسه انگیز آمریکایی ها توجه ای نمی کند و درسال ۱۳۵۱ به آغوش ایران بر می گردد تا به کار آموزش و تربیت خلبانان جوان بپردازد.

سرانجام جنگ هشت ساله دشمنان علیه کشورمان آغاز می شود عقاب تیز جنگ و خلبان بی باک قصه ها تجاوز به حریم وطن و ناموس و ایمان را تاب نمی آورد و آماده مبارزه با حفاشان وشب پرسان می شود او صدو بیست پرواز برون مرزی را رد پرونده سراسر افتخار خود ثبت می کند که تاکنون هیچ خلبانی رد دنیا نتوانسه است آن را تکرار کند

او در یکی از حمله ها چندناو عراقی را منهدم می کند و چون موشک های جنده اش تمام می شود به پایگاه بوشهر بر می گرددو در حالی که همه او راهبه استراحت دعوت می کردند دوباره به سوی دشمن متجاوز بال می گشاید و در عرض ده روز اغلب ناوها وناوچه های دشمن را پراکنده و نابود می کند به طوری که به وی لقب مرد آهنین نیروی هوائی می دهند.

نقطه عطف زندگی عباس فرا می رسد: رژیم عراق که هیچ گاه فکر نمی کرد با مقاومت شورانگیز ایرانیا مواجه شود دسیسه می چیندو برای جلب حمایت های سیاسی و مادی کشورهای جهان « بغداد » را برای میزبانی کنفرانس غیر متعهد ها انتخاب می کند رژیم عراق پیروزی بزرگی را انتظار می کشید و تنها راه مقابله با این خیال می شود نا امن نشان دادن بغداد بود

جلسات متعددی تشکیل و نقشه ها بررسی می شود. دواطلب ها مشخص می شوند اما بهترین گزینه عباس دوران است آخرین روز ماه مبارک رمضان ۱۳۶۱ فرا می رسد قهرمان واقعی قصه ما با کودک دلبند و همسر فداکارش وداع می کند و برای سربلندی وطن عزیزمان ایران گام به پیش می گذارد.

هیچ کس باور نمی کرد که با این همه پدافند و ضد هوائی حتی پرنده ای بتواند از آسمان پایشگاه الدوره در قلب بغداد بگذرد اما عباس جان را فدای آرمان هایش می کند و با به آتش کشیدن پالایشگاه به همه جهانیان ثابت می کند که بغداد شهر امنی برای برگزاری کنفرانس نیست مسئولان برگزار کننده نیز به ناچار محل کنفرانس را به دهلی نو تغییر می دهند.

بیست سال بعد از سفر شهادت طلبانه عباس بخشی از پیکر مطهرش مطهرش به خاک وطن اسلامی باز می گردد و به همه ما سلامی دوباره می دهد تا ما نیز اگر مشغله های بی شمار زندگی بگذارد

نظرات 1 + ارسال نظر
عماریون پنج‌شنبه 30 تیر 1390 ساعت 04:24 ق.ظ http://www.ammarioon.blogsky.com

عرض ادب
با تمام افتخار لینک شدید اخوی
یا علی(ع)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد